عشق صورتی(روانشناسی وریلکسیشن)والپیپر های بینظیر

خوشبختی وموفقیت از آن شماست آن را به خود ودیگران هدیه دهید..............


چگونه مي توانيم از قانون جذب به نحوي بهتر بهره ببريم ؟

قانون جذب به ما مي گويد که در زندگي به همان چيزهايي مي رسيم که بر روي آنها تمرکز مي کنيم و به آن انرژي مي دهيم. چه بخواهيم و چه نخواهيم به هر چيزي که فکر کنيم در زندگي برايمان متجلي خواهد شد.

به عبارت ديگر بر روي هر چيزي که تمرکز کنيم آن را به زندگيمان فرا خوانده ايم.

بيشتر افراد زمانيکه در مورد قانون جذب مطالبي مي شنوند شگفت زده مي شوند. آنها تصور مي کنند که ايجاد حقيقي چيزهايي که در ذهن مجسم مي کنند، کار عجيبي است . "من مي توانم هر کسي که مي خواهم باشم، مي توانم هر کاري که مي خواهم انجام دهم، و به هر چيزي که مي خواهم برسم" واقعاً فوق العاده است. من آمال و آرزوهاي زيادي دارم و تنها کاري که بايد انجام دهم اين است که با فکر کردن به آنها از هستي بخواهم که آنها را دراختيار من بگذارد.

هفته ها مي گذرد و فرد به چيزهايي که خواسته نمي رسد. از خود مي پرسد پس چرا آرزوهايم برآورده نشدند؟ من آنها را در ذهن خود به تصوير کشيدم، پس چرا به آنها نرسيدم؟

اين قانون جذب چه اشکالي پيدا کرده، من آرزوهايم را گفتم ولي عملي شدن آنها را نمي بينم؛ آيا آرزوهايم زياد بودند و يا من نتوانستم آنها را به خوبي سفارش دهم؟

اگر ما يک بار ديگر با دقت بيشتري معناي قانون جذب را بخوانيم مي بينيم که ما هر چيزي را که به آن توجه کرده و بر روي آن تمرکز کنيم به زندگي مان وارد مي شود، چه بخواهيم و چه نخواهيم!

بنابراين چرا بياييم و توجه و انرژي مان را صرف فکر کردن به چيزهايي کنيم که نمي خواهيم در زندگي مان وجود داشته باشند؟ اين کار بي معنايي است.

اما در دنياي واقعي اين اتفاق مي افتد و همه ي ما به چنين مسائلي فکر مي کنيم. به همين دليل است که بعضي وقت ها در زندگي خود با مشکل مواجه مي شويم.

زماني که به دليل و نتيجه ي کارها نگاه مي کنيم، متوجه مي شويم که دليل همان فکر ماست و نتيجه واقعيت زندگي است.

به عنوا مثال فرض کنيد در حال حاضر مقروض هستيد. شما به شدت تمايل داريد که پولدار شده و تمام بدهي هايتان را پرداخت نماييد؛ اما بيش از هر چيز احساس بدبختي مي کنيد و به عدم رضايت خود از زندگي فکر مي کنيد. شايد بدانيد که چه چيزي مي خواهيد و بدانيد که بايد چه چيزهايي را تغيير دهيد، اما همه ي انرژي و توجهتان بر روي جمع کردن پول، کمتر خرج کردن و کاهش صورتحساب ها صرف مي شود!!! تمام انرژي شما بر روي قرض هايتان منعکس مي شود و نمي توانيد توجه کافي بر روي چيزهايي که مي خواهيد داشته باشيد. به همين دليل نمي توانيد سفارش هاي خود را از عالم هستي به درستي بخواهيد.

ما انسان ها گرايش داريم که از ابتدا در نتيجه ي کارهايي که انجام مي دهيم زندگي کنيم. ما معمولاً اثر و نتيجه ي تمام تجربياتي که در زندگي بدست مي آوريم را با خود به دوش مي کشيم. به همين دليل زماني که انرژي خود را صرف نتيجه مي کنيم، قانون جذب هم براي ما همان چيزي را به ارمغان مي آورد که در ذهنمان مي گذشته، درست مانند يک چرخه ي علت و معلولي حقيقي.

به عنوان مثال فردي را تصور کنيد که مدام در مورد بيماري صحبت مي کند. اين امر اصلاً اتفاقي نخواهد بود که او نسبت به ديگران بيشتر مريض شود. همين مطلب در مورد کساني که در روابط ناموفق گرفتار مي شوند نيز تعميم پيدا مي کند. آنقدر به عدم موفقيت خود فکر مي کنند که مدام روابط ناموفق بيشتري در زندگي شان اتفاق مي افتد و مجبور مي شوند که يکي پس از ديگري به روابط آزار دهنده ي خود پايان دهند.

از سوي ديگر مي توان گفت که يک فرد موفق نيز شرايط مشابهي را دارد. او با ديد مثبت به جامعه نگاه مي کند، از نعمت هايي که در زندگي دارد بهرمند مي شود، با شور و اشتياق زياد به زندگي ادامه مي دهد و هر روز چنين تجربه هايي را در زندگي خود تکرار کرده و شادي و رضايت بيشتري را به زندگي خود دعوت مي کند.

اين بدان معنا نيست که افراد موفق در استفاده از قانون جذب خوب عمل مي کنند و مردم ناموفق در استفاده از قانون جذب ناتوان هستند. هر انساني که بتواند فکر کند، خودبه خود اين قابليت را پيدا مي کند که از اين قانون به نفع خود بهره ببرد و نبايد فراموش کرد که همه به طور مساوي از اين قابليت بهرمند هستند. تنها چيزي که سبب ايجاد تفاوت مي شود اين است که برخي به درستي از جذب استفاده نمي کنند؛ تنها کاري که بايد انجام دهيم اين است که ياد بگيريم چگونه مي توانيم از قانون جذب به نحوي بهره ببريم که واقعيت هاي شيرين تري را به زندگي مان بياورد.

براي تغيير شرايط فعلي مي بايست دايره ي فکري خود را تغيير دهيم. براي رسيدن به موفقيت بايد نهال موفقيت را در ذهن خود بکاريم. ايده ي موفقيت بايد در ذهنمان متولد شود، و قصد و نيت رسيدن به آن را در ذهن خود پرورش دهيم. بايد باردار موفقيت شويم.

شگفت انگيز است. تنها کاري که بايد انجام دهم اين است که به عنوان مثال فکر کنم ثروتمند مي شوم و چيزي نخواهد گذشت که او آرزوي من متحقق مي گردد!!!

البته نه به اين سرعت! فکر به تنها کافي نيست تا شما ثروتمند شويد. شما بايد خودتان نيز به سمت چيزهايي که مي خواهيد حرکت کنيد.

موفقيت مي خواهيد؟ بايد به سمت آن حرکت کنيد. عشق مي خواهيد بايد به سمت آن حرکت کنيد. بايد توجه، تمرکز و انرژي خود را به اميالي که داريد بدهيد تا قانون جذب آنها را مرتب و رديف کرده و برايتان متجلي سازد.

اما اگر من تمام انرژي خود را بر روي کار جديدي که به تازگي آغاز کرده ام بگذارم، چه مي شود اگر همه چيز يک مرتبه خراب شود و هيچ چيز درست پيش رود و به نتيجه دلخواهي که مي خواهم نرسم؟ و يا در مسائل عشقي مورد لطف و محبت طرف مقابل قرار نگيرم؟

اين ها افکاري هستند که ما را از پيشروي به سمت جلو باز مي دارند. البته اصلاً اشکالي ندارد که شما طرف منفي قضيه را نيز در نظر بگيريد، اما نبايد اجازه دهيم که افکار منفي خط مشي زندگي مان را برايمان تعيين کنند. ما بايد بدون توجه به مسائل جانبي به سوي روياهايمان پيش برويم. همچنان که جلو مي رويم ممکن است حتي اشتباه کنيم و به موانع غير قابل گذري نيز برخورد کنيم اما اين نحوه برخورد ما با مشلات و سختي ها هستند که ما را به نتيجه نزديک تر مي کنند و سبب مي شوند که سرعتمان نسبت به گذشته بيشتر شود. در مورد شکست چطور؟ شکست چطور مي تواند به ما در موفقيت کمک کند؟

براي شروع ابتدا بايد متوجه شويم که شکست در حقيقت چه معنايي دارد.

خيلي جالب است طريقه ي محاسبه موفقيت هايي که ما خودمان در زندگي بدست مي آوريم و موفقيت هايي که ديگران در زندگي بدست مي آورند را با هم مقايسه کنيم. ما از حساب بانکي، متراژ ملک و املاک، حيطه قدرت، و پولدار بودن به عنوان مقياس موفقيت و شکست استفاده مي کنيم اما به واقع معنا و مفهوم موفقيت حقيقي را به درستي نمي دانيم.

شکست و موفقيت مقياس هايي براي اندازه گيري داشته ها و نداشته ها نيستند، اين دو امر را نمي توان با توجه به اندازه ي مايملک تخمين زد و چيزهايي نيستند که با اندازه گيري و نگاه به آنها بتوان در موردشان قضاوت کرد.

در کتاب ناپلئون هيل با عنوان "چگونه پولدار شويم" او در مورد آقاي "داربي" و داستان "بکن تا ثروتمند شوي" اينطور مي نويسد که: عموي داربي تب طلا مي گيرد و به سرزمين وسترن ها مي آيد تا زمينها را براي يافتن طلا بکند.

او شرط مي بندد و با يک بيل و کلنگ آماده به کار مي شود. کار خيلي سختي بود اما حرص و هوس او براي طلا زياد بود.

پس از هفته ها زحمت و مشقت او رگه هايي از سنگ درخشان را پيدا مي کند. او نياز به ماشين آلاتي داشت که سنگ را از اعماق زمين به سطح بياورند. او به آرامي بر روي حفره هايي که در معدن چال کرده بود، خاک مي ريزد. از همان راهي که آمده بود به خانه اي در ويليامزبورگ، مري لند باز مي گردد و جريان را با اقوام و چند تن از همسايه هايش در ميان مي گذارد و به کمک آنها پول کافي براي خريد ماشين آلات را جمع کرده، دستگاههاي مورد نياز را خريداري مي کنند و به مکان مورد نظر انتقال مي دهند. داربي نيز به همراه عمويش به معدن مي رود و با وي مشغول به کار مي شود. اولين ارابه طلا استخراج مي شود و به کوره ي ذوب انتقال پيدا مي کند. شواهد ثابت مي کردد که آنها دارنده يکي از غني ترين معدن ها در کلرادو هستند! فقط چند ارابه از آن طلا لازم بود که آنها بتوانند تمام بدهي هاي خود را صاف کنند. بعد مابقي سود کلاني را که بدست مي آوردند از آن خودشان بود.

حفاري همين طور پايين تر مي رفت! و اميد خانواده ي داربي نيز همچنان بيشتر و بيشتر مي شد. ناگهان اتفاقي افتاد، رگه ي ايجاد شده از طلا محو شد. آنها به آخر راه رسيده بودند و کوزه ي طلا خالي شده بود. آنها همچنان به حفاري ادامه مي دادند و نااميدانه تلاش مي کردند تا اثري از طلا پيدا کنند، اما فايده نداشت.

نهايتاً تصميم گرفتند که کار را متوقف کنند.

آنها دستگاه هايي را که خريداري کرده بودند تنها به چند دلار به يک خرده فروش فروختند و قطاري گرفتند و به خانه باز گشتند. بعضي از خرده فروش ها احمق هستند اما اين يکي نه. او با يک مهندس معدن مشورت کرد تا نگاهي به معدن بيندازد و يک سري محاسبات آماري انجام دهد. مهندس معتقد بود که پروژه به اين دليل بي نتيجه مانده که مالکين معدن با "خط گسل" آشنا نبودند. محاسبات او نشان مي داد که مي توان آثاري از طلا را تنها 3 متر پايين تر از جايي که داربي ها کنده بودند پيدا کرد. اين مکان دقيقاً همان جايي بود که آنها به طلا رسيدند.

مرد خرده فروش توانست با استخراج طلا به ميليون ها دلار پول برسد؛ فقط به اين دليل که مي دانست قبل از تسليم شدن بايد با يک متخصص مشورت کند.

خوب آيا اين شکست است؟

اگر از نظر داربي ها به اين موضوع نگاه کنيم، مي توانيم بگوييم که اين پروژه شکست خورده چراکه آنها دست از کار کشيدند و رويايشان را فراموش کردند، در حالي که تنها 3 متر با تحقق هدفشان فاصله داشتند؛ اما نمي توان شکست واقعي را در محتواي حقيقي زندگي داربي ها به عنوان مردوديت کامل در نظر گرفت.

مي بينيد که داربي درس موفقيت را از طريق پافشاري در دوره ي کوتاهي از زندگي خود ياد گرفت و آن را در تمام کارهايي که بعدها تصميم به انجام آن گرفت به کار برد؛ و در نهايت داربي در رده  50 نفر اولي در جهان قرار داد که در زمان خود بالاي چندين ميليون دلار در فروش بيمه ي عمر سود کرد.

پس شکست چيست؟

شکست حقيقي عادت به تسليم شدن است. اين در حالي است که عدم توانايي در ايجاد ايده هاي نو و اتخاذ تصميم هاي جديد به عنوان بزرگترين مانع در راه رسيدن به موفقيت محسوب مي شود.

در طول تاريخ در دنياي تجارت و دانش ما از کنار هم قرار دادن اراده و پافشاري به الگوي موفقيت مي رسيم. چند ميليون نفر وجود دارند که در دنيا برشکست شده اند؟ چند بار اديسون و بل آزمايش کردند و شکست خوردند تا به نتيجه اي که دنبالش بودند رسيدند؟

تنها با اشتياق و ايمان است که مي توانيم خود را به نيروي پافشاري تجهيز کنيم. با ايمان است که مي توان قانون جذب را احضار کرد و در اين حالت است که سفر ما به سمت موفقيت تحقق مي يابد.

شما چه قانون جذب را متوجه شويد چه نه، بايد عادت فکر کردن به حقايق را از سر بيرون کنيد. (مگر اينکه حقيقت همان چيزي باشد که مي خواهيد به آن برسيد)

براي ايجاد تغيير و تحول در شرايطتان بايد اراده کنيد، آرزوهايتان را در ذهن به تصوير بکشيد، و با ايمان و اشتياق به سوي آنها گام برداريد.

براي رسيدن به موفقيت بايد ابتدا هدف خود را درک کنيد و بعد به آن ايمان بياوريد.

منبع: پورتال مردمان

نويسنده: sara | تاريخ: سه شنبه 26 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

طبق قانون جذب ما چه کسانی را جذب مکنیم؟

بر اساس قانون جذب ما چه کسانی را جذب می‏کنیم و یا چه کسانی جذب ما می‏شوند؟



هر فردی در زندگی یک سری دوستان خاصی دارد که تقریبا همه آن دوستان، از خصوصیاتی نسبتا شبیه به هم برخوردارند و با به عبارتی دیگرمعمولا طیف دوستان و همنشینان هر شخص، افراد خاصی هستند که خصوصیات اخلاقی نسبتا شبیه هم دارند.

قانون جذب فقط منحصر به اشیا و خواسته‏های مادی و معنوی نیست بلکه در مورد افراد نیز صادق است. یعنی ما تا اندازه‏ای می‏توانیم تعیین کنیم که چه کسی را جذب خواهیم نمود.

طبق یافته‏های دانشمندان، هر کسی دربردارندۀ هاله‏ای از انرژی در اطراف خود است که این هالۀ انرژی به تفکرات فرد بستگی دارد؛  تفکرات مثبت هاله‏های انرژی مثبت و تفکرات منفی هاله‏های انرژی منفی را تولید می‏کنند. پس با توجه به اینکه هاله‏های انرژی در اطراف هر شخصی وجود دارد، مجاورت با افراد مثبت‏اندیش یا منفی‏نگر باعث تاثیر در رفتار ما می‏شود. برای مثال با خود تصور کنید که چرا یک کودک در بغل مادر خود احساسی بسیار خوب دارد؟ یقینا به این دلیل است که مادر با عشق خالص و ناب خود به کودک، انرژی خود را به او منتقل نموده و با بغل کردن کودک، وی را در فضای انرژی مثبت خود قرار می‏دهد. همینطور در مورد هاله‏های انرژی افراد خوب، مثبت نگر و … . و نیز هاله‏های انرژی افراد منفی نیز همینطور است. حتما تابحال همنشینی با افرادی که تفکرات منفی دارند همنشین شده‏اید. قطعا تا چند دقیقه یا ساعت دچار نوعی کاهش انرژی شده و حالت شادابی خود را از دست داده‏اید.

قانون جذب می‏گوید :
هر انرژی تمایل به جذب انرژی همانند خود را (در شکل کاملتر) دارد.

به همین دلیل است که قانون جذب به ما می‏گوید شما بخواهید (به خواستۀ خود فکر کنید) سپس ما با تصور کردن و تلقین به نفس و در واقع با تابش انرژی به هستی، آن چیزی که به آن فکر می‏کرده‏ایم را به شکل پرتراکم خود (یعنی جسم و تجسم یافته) به دست می‏آوریم. این اساس قانون جذب است. همچنین یک قانون در علوم پایه وجود دارد که می‏گوید :

همیشه شکل کم تراکم هر انرژی تمایل به جذب شکل پرتراکم و انبوه خود دارد.

در مورد جذب انسانها و اینکه ما چه کسانی را جذب می‏کنیم، نمی‏توان افرادی را که حضورشان در زندگی ما به دست خودمان نبوده و ناچارا در زندگی ما وارد شده‏اند را به حساب آورد، مانند پدر، مادر، برادر، معلم، همسایه و … . اما جذب دوستان و همسر مسئله‏ای است که تا اندازه‏ای می‏توان در آن به صورت اختیاری عمل نمود.

ما همیشه افرادی را جذب می‏کنیم که مانند ما اندیشیده و نیز رفتاری مانند خودمان دارند اما نه تنها دقیقا شبیه خودمان، بلکه بسیار بیشتر و شدیدتر از خودمان در آن رفتار و تفکرات زندگی خود را سپری می‏کنند. برای مثال اگر ما روزی ۵ بار غیبت کرده و دروغ می‏گوییم، فردی را جذب خواهیم کرد که روزی ۵۰ بار دروغ گفته و غیبت می‏کند. همچنین مثلا اگر ما تا اندازۀ ۲۰ نمره امیدوار به رحمت خدا هستیم، فردی را جذب می‏کنیم که به اندازۀ ۲۰۰ نمره به رحمت خدا اطمینان و یقین دارد.

پس در واقع افرادی را که ما ناخودآگاه جذب می‏کنیم، دقیقا همان بازگشت رفتار خودمان است که به صورت یک انسان در حضورمان ظاهر شده است. همان طور که بزرگان و مشاهیر جهان از قدیم گفته‏اند، انسانها و دوستان در واقع آینۀ رفتار ما هستند و دوستان می‏آیند تا ما خود را بشناسیم و جملاتی از این قبیل.

از طرفی طبق ضرب المثل “موش داخل کاسۀ آدم وسواسی میرود”، همیشه حساسیت بیش از حد به یک مسئله یا امری مهم و یا حتی غیرمهم باعث کشاندن و جذب کردن آن مسئله به سمت خودمان است (به دلیل ترس از به وجود آمدن مسئله). برای مثال ما از مریضی می‏ترسیم و همیشه اولین کسی که مریضی خاصی را می‏گیرد، خودمان هستیم و در مورد جذب انسانها، مثلا ما از افراد دروغگو خیلی بدمان می‏آید و همیشه به خود می‏گوییم “من از آدمهای دروغگو حالم بهم می‏خورد” و بالاخره دوستی می‏یابیم که الهۀ دروغگویی است و یا همیشه با خود می‏گوییم “من از انسانهای خسیس بدمان می‏آید” و در واقع این بد آمدن ناشی از ترسِ گرفتار شدن در دام آنهاست و نتیجتا یک انسان که اصلا شلوارش جیب ندارد (!) نصیب ما می‏شود. پس در قدم اول ما با تفکر منفی و ترس از گرفتارِ انسانهایی با اخلاق ناپسند شدن، در واقع به آنها فکر کرده و با قراردادن آن تفکرات در هالۀ انرژی خودمان، آنها را جذب می‏نماییم.

همچنین یکی دیگر از عواملی که بعضی افراد بد (یا به اصطلاح مریض روحی) جذب ما می‏شوند، سرزنش‏های قبلی است که به دیگران کرده‏ایم (طبق قانون کارما). برای مثال دوست ما همسری دارد که بسیار بداخلاق و خشن است. او را سرزنش کرده و مثلا به او می‏گوییم “توباید در انتخاب همسر بیشتر دقت می‏کردی، این چه همسری است که انتخاب کرده‏ای” و با این کار بومرنگ خود را به سمتی پرتاب می‏کنیم که باعث ناراحتی و دلخوری فرد می‏شود و باید منتظر بازگشت بومرنگ خود باشیم (زندگی بازی بومرنگهاست). چه بسا افرادی که در امر انتخاب دوست و یا همسر بسیار بیشتر از ما دقت کرده‏اند اما باز هم گرفتار نوع مشکل‏دار آن شده‏اند (در راستای امتحان الهی).

البته هیچ کس گناهکار و مسئله‏دار به دنیا نیامده است و آن دوستان و اطرافیان ناجور بوده‏اند که وی را به راه خطا کشانده‏اند، پس طبق گفتۀ لوییزهی، بهتر است فرد گناهکار را مریض بنامیم و بدانیم که یک مریض نیازمند درمان جسمی و روحی است.
چه کنیم تا آدمهای خوبتر را جذب کنیم؟

خیلی راحت است؛ خودمان خوب باشیم، همه را دوست داشته باشیم، به بدیهای افراد فکر نکنیم و اصلا از این نترسیم که نکند فردی با این اخلاق ناپسند نصیب ما شود و یا نکند دوستی با این مشخصات در زندگی ما قدم بگذارد. (همیشه بدانیم که ما آنقدر خوب هستیم که افرادی که شاید مریض باشند از همنشینی با ما درمان شوند. پس اصلا به همنشینی با افراد مریض فکر هم نکنیم) البته ناگفته نماند که خالق طبیعت به وسیله‏های گوناگون گاهی افراد را امتحان می‏کند که این از دست ما خارج است.

منبع : سخنان استاد حورایی

http://mavara.co

 

نويسنده: sara | تاريخ: یک شنبه 17 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

قانون جذب یا Law of Attraction (نیل به اهداف)

 

قانون جذب یکی از سلسله قوانینی است که بر زندگی ما جاری بوده ولی بسیاری از افراد از آن بی‏خبرند. همانند قانون جاذبه زمین که تا قبل از آنکه نیوتن آنرا کشف کند هیچ کس از آن خبری نداشت اما آن قانون به قوت خود بر طبیعت جاری بود. قانون جذب بر زندگی ما جاری و ساری است چه بدانیم و چه ندانیم، ما از آن استفاده می‏کنیم به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه ولی چه بهتر که آنرا بشناسیم و اهداف خود را طبق این قانون برنامه‏ریزی کنیم.

پیشینیان ما از این قانون در زندگی خود استفاده می‏کرده‏اند بدون آنکه از آن خبری داشته باشند و به صورت ناخودآگاه خواسته‏های خود را برآورده شده می‏دیدند پس ما هم می‏توانیم به راحتی از این قانون در زندگی خود کمک بگیریم.

قانون جذب می‏گوید : هر فکر و نیتی که ما در ذهن و دلمان می‏گذرانیم دارای انرژی است پس ما با فکر کردن و نیت کردن در ذهن و دل، یک پرتو انرژی به کائنات ساتع می‏نماییم که آن انرژی به صورت تجسم یافته به ما بازخواهد گشت و ما در واقع شکل تجسم یافته و مادی آن انرژی (فکر و نیت) را جذب می‏کنیم.

به عبارت ساده تر:

هرآنچه که ما تصور کنیم، آنرا تجسم یاقته (به شکل مادی) خواهیم داشت. (=عینیت یافتن ذهنیات)

و یا هر آنچه که در مورد آن فکر کنیم، آنرا به زندگی خود وارد کرده‏ایم؛ تمرکز بیشتر، ورود آن به زندگی قطعی‏تر.

اما کیفیت شکل تجسم یافتۀ آنچه که ما تصورش را کرده بودیم بستگی به شدت تمرکز و توجه ما به نیت و خواسته‏مان دارد. به عنوان مثال اگر ما خواهان یک عدد دوچرخه هستیم، بسته به میزان توجه ما به خواسته‏مان، یعنی در طول روز دنبال آن بودن و پی آنرا از دوست و آشنا گرفتن، خریدن آن، شکل آنرا ترسیم کردن و خیابانها را با آن دور زدن و تمیز کردن آن و … آنرا به شکل بهتر و کاملتر – یا حتی سریعتر – جذب می‏کنیم.

چگونه جذب کنیم؟

اینکه چگونه می‏توان خواسته‏ها و نیات را با کمک این قانون برآورد و در واقع آنها را جذب کرد خود ساعتها جای بحث و گفتگو توسط افراد متخصص و صابنظر دارد که در این پست به ۴ مورد کلی اشاره می‏شود اما به زودی در پستی با مضمون “چگونه جذب کنیم و هدف گزینی و دستیابی به اهداف” به طور کامل مطرح خواهد شد.

۱ – دقیقا بدانیم چه می‏خواهیم (با جزئیات و مختصات).

۲ – از کائنات خواستۀ خود را بخواهیم.

۳ – چنان رفتار کنیم که گویا هم اکنون و مدتی است که این خواسته برآورده شده است.

۴ – آمادۀ دریافت خواستۀ خود باشیم و خواسته را بحال خود رها کنیم (وابسته نشویم).

چه چیزهایی در روند قانون جذب تاثیرگذارند؟

چندین عامل وجود دارد که بر رویۀ جذب خواسته‏ها و نیات ما تاثیرگذارند و در اینجا به چند مورد آن اشاره می‏نمایم.

۱ – اعتقاد کامل به قانون جذب و قدرت فکر : به این معنا که هر چقدر اعتقاد ما به این قانون عمقی‏تر و شدیدتر باشد، روند نیل به اهداف و خواسته‏ها سریعتر و با کیفیت‏تر بوده و باعث برانگیختن کمک کائنات می‏شویم.

۲ – اعتقاد به اینکه در این هستی هرشخصی و هرچیزی در روند نیل به اهداف و خواسته‏ها به کمک ما می‏آیند : این مسئله خیلی مهم است. وقتی ما بدانیم که از لحظه‏ای که سرمان را از بالشت جدا می‏کنیم تمام هستی منتظر ارادۀ ماست تا به کمکمان بیاید، خیلی بهتر جذب می‏کنیم. اصلا باید مطمئن باشیم که تمام کائنات دوست دارند که ما به خواستۀ مثبتمان برسیم. هیچ چیزی و هیچ شخصی و هیچ جریانی نیست که در جهت مخالف ما حرکت کند. مخالفت‏های سطحی هم در جریان موافق ما هستند. برای مثال حتی کلاغ روی درخت هم به ما کمک می‏کند تا کاغذ آگهی فروش اقساطی دوچرخه را برایمان پایین بیندازد. حتی همسایه‏ای که عمری با او مشاجره داشته‏ایم نیز یک روز دوچرخه‏اش را به خاطر گم کردن کلیدش در خانۀ ما ‏می‏گذارد…

۳ – نیت و هدف ما باید مثبت و در جهتی بوده که به ضرر کائنات نباشد : این قسمت نیاز به توضیح خاصی ندارد ولی برای مثال ما به ندرت خواستۀ دزدی بانک سر کوچه را با کمک قانون جذب طلب می‏کنیم!

۴ – خالق کائنات را فراموش نکنیم : بعضی اوقات ما به شدت مطمئنیم که فقط و فقط باید به خواسته‏ای که مد نظرمان بوده برسیم اما می‏بینیم که خواستۀ خود را به نوعی دیگر دریافت نموده‏ایم. مثلا به جای دوچرخه سه چرخه گیرمان آمد و یا یک موتورسیکلت که این قضیه به صلاح ما شکل خواهد گرفت ( تشخیص خالق کائنات و او که بهتر از هرکسی خیر و شر ما را می‏داند). در مورد این موضوع در پست‏های آینده با عنوان “تغییر شکل خواسته‏ها در قانون جذب” مطلبی خواهم نوشت.

http://www.pourali.net

 

 

نويسنده: sara | تاريخ: یک شنبه 17 بهمن 1384برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

راز بزرگ قانون جذب کائنات برای رسیدن به آرزوها


این راز هر چیزی را که آرزو دارید به شما می دهد . "شادی، سلامت و ثروت و ...". شما می توانید هر چیزی که می خواهید داشته باشید یا انجام بدهید. می تونید هرچیزی را که انتخاب می کنید،  داشته باشید...مهم نیست چقدر بزرگ باشه... در چه خانه ای دوست دارید زندگی کنید؟؟ دوست دارید میلیونر باشید؟؟ چه چیزی را واقعا می خواهید ؟؟

 

مهم دانستن روش به کار گیری این رازه

 

 این راز جواب تمام چیز هایی است که تا کنون بوده ایم...تمام چیز هایی که هست و تمام آن چیزی که روزی خواهد بود...

 

 مهم نیست شما کجا باشید ... همه ی ما با یک نیرو کار می کنیم. یک قانون، و آن "جاذبه است".... تمام چیز هایی که وارد زندگیتان می شود خودتان جذب می کنید... و این ها به وسیله ی واقعیت های ذاتی که شما در ذهنتان دارید به طرف شما جذب می شوند. در واقع تمام چیز هایی که در ذهنتان می گذرد را شما به سمت خودتان جذب می کنید....

 
حضرت رسول (ص) : خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید كه خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد *.

 

قانون جاذبه می گوید به هر چیزی که فکر می کنید ، آن چیز به سمت شما جذب می شود. در واقع تمام چیزی هایی که در ذهن شما می گذرد را شما به سمت خودتان جذب می کنید. "ساده ترین ذهنیتی که می توان از قانون جاذبه داشت ، این است که خودتان را به شکل یک آهن ربا فرض کنید." نقش هر کسی به عنوان یک انسان ، پایبندی به افکارخود در مورد چیز هایی است که می خواهد و باید در ذهنتان مشخص کنید که چه چیزی می خواهید... شما چیزی را که بیشتر به آن فکر می کنید جذب می کنید . این اصل را می توان به صورت خلاصه در 3 عبارت ساده بیان کرد:  1-افکار 2- تبدیل می شوند به  3-اجسام. چیزی که بیشتر مردم از آن اطلاع ندارند. این است که هر فکر برد خاص خودش را دارد. به همین خاطر اگر یک فکر را بار ها و بار ها در ذهنتان بیاورید مثل  تاسیس یک شرکت، و یا پیدا کردن نیمه ی گمشده تون و .... آن موقع شما دارید آن امواج فکری را به صورت پیوسته منتشر می کنید. خودتان را ببینید که در وفور نعمت زندگی می کنید...آن وقت است که جذبش می کنید. اما مشکل اینجاست::::::::  

 

بیشتر مردم به این فکر می کنند که چه چیز هایی را نمی خواهند و تعجب می کنند که چرا برایشان بار ها و بار ها رخ می دهد. در واقع قانون جاذبه هیچ اهمیتی نمی دهد که شما چه چیزی را خوب و چه چیزی را بد به ذهنتان می آورید... و این که شما آن چیر را می خواهید یا نمی خواهید .  جاذبه به افکار شما پاسخ می دهد... پس : اگر شما یک جا نشسته اید و به کوهی از بدهکاری ها نگاه می کنید ، و احساس بسیار بدی دارید ، این همان سیگنالی است که دارید به کاینات عرضه می دارید . و این چیزی است که بیشر بدست خواهید آورد. در موقعی که در ذهنتان چیزی را نمی خواهید و در درونتان فریاد عقب راندن آن چیز را می زنید ، در واقع آن را عقب نمی رانید ! بلکه آن را به سمت خود می کشید...  و قانون جاذبه که قدرتمند ترین قانون کاینات است ، به فکر شما پاسخ خواهد داد....  پس آن چیزی که شما را به طرف خودتان جذب می کنید افکار برجسته هستند چه آگاهانه باشه و چه ناخودآگاهانه ...  قانون جاذبه همه جا پیرامون شما وجود دارد.  تنها باید آن را بشناسید. بیشتر مواقع وقتی مردم این راز بزرگ را درک می کنند ، به خاطر افکار منفی که دارند ، وحشت وجودشان را فرا می گیرد .

 
"قانون جاذبه درواقع هر چیزی را که فکر می کنید ، به شما می دهد... در واقع شما اگر به چیزی که نمی خواهید! فکر کنید ، قانون جاذبه چیزی بیشتر از آن چیز را به شما می دهد"

 

اما امروزه به صورت علمی ثابت شده که یک فکر مثبت  صد ها بار قوی تر از یک فکر منفی است . پس همین تا حدودی می تواند آن نگرانی را برطرف سازد . خب پس باید سعی کنید که از افکارتان آگاهی داشته باشید . وظیفه ما چگونگی رسیدن به خواسته نیست، وظیفه ما فقط خواستن از ته دل است، كاینات خودش چگونگی آن را برای‌مان فراهم می‌سازد. فقط ایمان داشته باشید كه رسیدن به آن‌ها برای شما امكان‌پذیر است و شما لیاقتش را دارید. علاوه بر تجسم آن را احساس كنید و از آن لذت ببرید و شكر گزارش باشید. جك كانفلید (نویسنده): انسان همان چیزی می‌شود كه به آن می‌اندیشد. با ناخواسته‌های خود نجنگید، چرا كه قوی‌تر و بزرگ‌تر می‌شوند. با این كار تمام تمركز خود را بر روی چیزهایی كه نمی‌خواهیم، می‌گذاریم و ناخواسته‌ها را به سوی خود جذب می‌كنیم.

 

اما... همیشه در نظر داشته باشید نیرویی مافوق همه نیروها و قدرت ها وجود دارد وآن وجود خداوند متعال و مهربان است که همه امور براساس حکمت و مشیت او اتفاق می افتد. البته تلاش ما نیز ستودنی است. اما باید یاد بگیریم تا در کنار درخواست، آرزو ، دعا و افکار مثبت به خواست او راضی بوده و از مصلحت خواهی او خرسند و بابت تمامی داشته هایمان شکرگذار باشیم.


 

نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 15 بهمن 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |

قانون جذب یا یقین چیست؟

 

مقدمه

به جملات ، ضرب المثل ها و شعرهای زیر دقت کنید و ببینید آیا می توانید پیام پنهان در آنها را دریابید:

 

دوش بامن گفت پنهان کاردانی تیز هوش

وزشما پنهان نشاید کرد سرمی فروش

گفت آسان گیر برخود کارهاکز روی طبع

سخت می گیردجهان برمردمان سخت کوش

 

شعر بالا از حافظ است و بخصوص بیت دوم بیشتر مورد نظر ماست. معنای ظاهری و ساده این بیت می شود:

دنیا و هستی از روی طبیعت و ذات خود برای کسانی که آن را سخت و پیچیده فرض می کنند سختی و پیچیدگی بیشتری فراهم می سازد و برای آنها که امورات را ساده و حل شدنی و قابل عبور فرض می کنند شرایطی ساده و فارغ از هر گونه پیچیدگی و سختی مهیا می سازد.

یعنی هر طوری که با عالم و کاینات برخورد کنی همانطور جواب می گیری!

همینطور به جملات و مثل های زیر دقت کنید:

بخند تا دنیا به رویت بخندد!

مار از پونه بدش می آید ، در لانه اش سبز می شود!

کبوتر با کبوتر ، باز با باز -  کند همجنس با همجنس پرواز

درخت از ریشه اش آب می خورد آدمیزاد از باطنش

 

همینطور از حضرت علی (ع) نقل شده است که:

در امور زندگی خود تفكر كن،آرام باش، توكل كن و  سپس آستين ها را بالا بزن؛

خواهي ديد كه خداوند زودتر از تو دست به كار شده است.

و مولانا می گوید:

پس زبان همدلی خود دیگر است

همدلی از همزبانی خوش تر است

 

و از همه زیباتر در قرآن کتاب مقدس مسلمانان آمده است:

و قال ربکم ادعونی استجب لکم

پروردگار شما گفته است : مرا بخوانید تا خواسته هایتان را اجابت کنم و برآورده نمایم .

و در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید:

هر کس یک وجب به سوی من آید یک گام به سوی اوخواهم رفت و هرکس گامی به سوی من آید، دو گام به سویش برخواهم داشت و هر کس آهسته به سویم آید، شتابان به جانبش خواهم رفت.

اکنون دوباره جملات  بالا را یکبار دیگر بخوانید و ببینید آیا می توانید آن نکته ظریف و طلایی پنهان در لابلای این جملات را پیدا کنید؟

آنچه از این جملات دریافتید همان  قانون جذب یا قانون یقین است.  قانون جذب می گوید:

وقتی به چیزی فکر می کنی ، چه آن چیز را بخواهی و چه نخواهی ، همین فکر کردن وهمین  تمرکزکردن روی آن چیز باعث می شود که بلافاصله در بخشی از کاینات آن چیز واقعی شود!

این یعنی ما انسان ها در درونمان از یک قابلیتی برخورداریم به نام قدرت تبدیل فکر و نیت به اشیا و اتفاقای حقیقی و واقعی و فیزیکی!.....

 


ادامه مطلب
نويسنده: sara | تاريخ: جمعه 15 بهمن 1384برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |